Kullīyāt-i dīvān-i Shahriyār, Volume 1Intishārāt-i Zarrīn, 1989 |
Common terms and phrases
آب آتش آسمان آفاق آمد آید آینه است که اگر ام او ای ایران این ئی با باد بار باز باشد باید بس بسر بلبل بود به بهار بی پای پر پرده پس پیش تا تار تبریز تر ترا تو جان جز جوانی جهان چشم چمن چو چون حافظ حال خانه خدا خواب خواهد خود خورشید خوش خون خویش داد دارد دارم داری دامن دریا دست دگر دل دلکش دم دو دور دوست دیدم دیده دیگر راه رفت روح روز روی زد زلف زنده ساز سایه سخن سر سرو شاعر شاهد شب شد شده شعر شمع شود شهریار شیراز طبع طره عشق عمر غزل غم فلك قرآن کار کرد کرده کردی کز کس کسی کن کند کوه گاه گر گفت گل لاله لب ما ماه مرا مگر مه می میشود میکند ناله نغمه نه نیز نیست ولی ها های هر هست هم همه هنر یا یاد یار يك یکی