Ma`ārifKitābẖāna-i Ṭahūrī, 1954 - 500 pages |
Common terms and phrases
آب آتش آخر آدمی آمد آنجا آنرا آنك آنگاه آید آیه اجزای ازین است که اکنون اگر الله است اما اند او اهل ای الله ایشان با باز باشد باشد که باشی بالله باید بدان بدید بود بهر بهشت بی بیرون بینی پس پیش تا تر ترا تن تو جای جمع جهان چشم چگونه چنانك چند چنین چو چون چیزی حاصل حال خود خوش خوشی دارد درین دست دل دنیا دو دوزخ دیگر راه رنج روح روی زمین سخن سر سطر سوره شد شده شما شود صورت عالم عجب عشق غیب فصل قرآن کریم کار کالبد کرد کردم کردن کرده کردی کسی کن کند کنم کنند کنی که الله که این گفت گفتم گویی ما مرا مزه معنی می میان میشود میکند میکنم نباشد ندارد نظر نمی نه نیز نیست والله اعلم وجود وی هر هزار هست هم همچنان همچون همه هوا هیچ یا یعنی يك یکی