Nafaḣāt-i Furāt: dīvān-i shishumChāp-i Rangīn, 1957 - 248 pages |
Common terms and phrases
آب آمد آنکه است اگر اما اندر او اهل ای این با باده باز باشد باغ ببین بخت بد بزم بس بلبل بند بود به بهار بهر بی بیا بین بینم پا پر پی پیر پیش تا تر ترا تست تو جا جام جان جز جفا جهان چشم چند چو چون حق خاطر خدا خلق خود خوش خویش دارد داری داشت درد دست دگر دل دلم دم دو دور دید دیده راه رخ رفت رفتند رو روان روز روشن روی ره زلف ساغر ساقی سخن سر سوی شام شب شد شده شراب شود شوق طریق عالم عشق عمر غم فرات قمار کار کام کرد کرده کز کس کسی کعبه کن کند کو که گر گردد گشت گشته گفت گل گیتی لب لطف ليك ما ماه مرا مردم مطرب مکن مهر می میشود میکند نا نام نبود نخل نظر نو نه نیست وزر ولی هر هست هم همت همه یار