Nafsullug̲h̲ah, Volume 1 |
Other editions - View all
Common terms and phrases
آب آتش آمدن آنرا آواز آید اگر الف امر بود ان اند او اور اول این با بار باز بازی باشد که باشدن باشند بال بالفتح بجائے بد بدن بران بروزن بسیار بعد بند بو بود که بودن به بے بین پا پاره پانی پر پیش تا تار تحتانی تر تو جائے جامه جانب چند چوب چیز چیزے چیزی بود چین خانه خواه خود دادن دار دارد دارند درخت دست دو دیگر رشته زبان زدن زمین زن زنان سازند سال ست سر سے شب شد شدن شده شود غله فارسی است فصل کا کار کبوتر کر کردن کرده کرنا کسی کسیکه کشیده کلان کلمه کنایه کند کنند کو کہ که بدان کے گل گوشت گویند که ما مانند مرد مردم مردمان مس مشهورت معروف آرند معنی مفتوح موحده می میں نا نام نان نه نے نیز گویند وزن ہائے هر هم ہے یا یک