Farhang-i chirāgh-i hidāyat |
Common terms and phrases
آب آمده آنرا آنست آنکه آورده آید اثر ازین است که اشرف گوید اصل اگر ام اند او اول اهل زبان ای ایران این با باشد بتحقیق بسته بسیار بضم بعضی بفتح بلبل بمعنی بود بودن به بهر بی بیت پس پیش تا تازی تأثیر گوید تعریف تو جامه چشم چنانکه چو چون چیزی حرف خانه خط خود خویش دارد درین دست دل دوم دیده دیگر راه رای رسیده رنگ روی زدن سر سلیم گوید شب شد شدن شده شراب شفائی شود شهرت صائب صورت طغرا گوید عالم فارسی کار کاشی گوید کرد کردن کرده کسی کشتی کم کمال خجندی کنایه کند کنند گاهی گذشت گر گرفتن گفته گل گويد گوید بيت گویند لفظ لیکن ما مثل مذکور مرا مردم معجمه معروف معنی مهمله می میر میشود نام ندارد نوشته نوعی نون نیز نیست وحید گوید وقت هر دو هم هند هندوستان هندی یا یعنی يك یکی