بزم ايران |
Common terms and phrases
آب آمد آمده آنچه آنکه آنها آید ابو است که اصفهانی اگر الله ام امام امر امیر اند او اور ای ایشان این با بار باز باشد باو باید بسیار بعد بن بنی بود بود که بودند به بی بیرون پادشاه پدر پرسید پس پیش تا تر ترا تمام تو جان جواب جهان چشم چگونه چند چو چون چیزی حاضر حال حسن حسین حضرت حق خانه خدا خلیفه خود خوش خویش داد دارد داشت دست دل دو دیده دیگر راه رسید رفت روز روزی روی زن سبب سخن سر سلطان شاه شب شخصی شد شده شما شود شیخ شیرازی عالم علی عمر فرمود کار کرد کرد که کردم کردند کرده کس کسی کن کند کنم که این گفت گفت ای گفتم گفتند گل ما مأمون محمد مرا مردم من می نام نبود نزد نمود نموده نمی نه نیز نیست هارون هر هم همه هیچ یا یار یعنی يك یکی