دستور زبان فارسى براى سال سوم و چهارم دبيرستانها, Volume 1 |
From inside the book
Results 1-3 of 71
Page 63
... هم باسم و هم نصفت پیوسته گردد و استعمل است با صفت بیشتر است ن راز ) برگاه ترکیب از ابی اسم در میرمنی اصلی با درد و پس ی از آن باید از این ها از کم وبیش سیزده با کشید دوستم د هر زنیم خط از سالک کا تمرین چخب هم در ابوحنیفه اسکانی " امات ...
... هم باسم و هم نصفت پیوسته گردد و استعمل است با صفت بیشتر است ن راز ) برگاه ترکیب از ابی اسم در میرمنی اصلی با درد و پس ی از آن باید از این ها از کم وبیش سیزده با کشید دوستم د هر زنیم خط از سالک کا تمرین چخب هم در ابوحنیفه اسکانی " امات ...
Page 123
... هم لازم بوده است و هم متعدی هم معلوم و مجهول ا فعال یا معلوم باشند یا محمول ، فعل معلوم است که مفاعل نسبت داده شود و از نظر معلوم بودن فاعل ، آن را فعل معلوم خوانند : نوشیروان در قدیم بطریقی دیگر هم فعل را منتقدی میکرده اند و ان چنان ...
... هم لازم بوده است و هم متعدی هم معلوم و مجهول ا فعال یا معلوم باشند یا محمول ، فعل معلوم است که مفاعل نسبت داده شود و از نظر معلوم بودن فاعل ، آن را فعل معلوم خوانند : نوشیروان در قدیم بطریقی دیگر هم فعل را منتقدی میکرده اند و ان چنان ...
Page 97
... هم فاصل فصل است و هم جانشین رابطه میان مسند و مسند الیہ -۶- ممکن است ضمیر متصل مبل رابطه محض باشد و این در صورتی است که بال بعد از فضل بصورت سم طاهر گردد : هم آنکه رسیدند یاران بددی همه دشت از و شد پر از گفتگوی تمرین ۷۱ دہ مثال بنویسید ...
... هم فاصل فصل است و هم جانشین رابطه میان مسند و مسند الیہ -۶- ممکن است ضمیر متصل مبل رابطه محض باشد و این در صورتی است که بال بعد از فضل بصورت سم طاهر گردد : هم آنکه رسیدند یاران بددی همه دشت از و شد پر از گفتگوی تمرین ۷۱ دہ مثال بنویسید ...
Common terms and phrases
آخر آمد آمده آنرا آنست که آنکه آنها آید است که استعمال اسم اشعار اضافه افعال اگر الف الیه ام امر امروز اند او اور اول ای ایران این باد بار باشد باید بجای بد برد بعد بود بوده به بی بین پر پس پیش تا ترکیب تمرین تو جمع جمله جهان چنانکه چند چو چون حافظ حالت حذف حرف حرف اضافه خر خود داد دار دارد دست دل دو ده دیده دیگر ذیل رابطه رفت روز روی ریشه زبان زمان سخن سر سعدی شخص شد شده شود صد صفت صیغه ضمیر عبارات غیر فارسی فاعل فردوسی فصل فعل کار کتاب کرد کرده کسی کلمات کلمه کن کند کنند کنید کو کی گاه گاهی گر گفت گویند ما ماضی مانند مثال مرد مسند مصدر مضارع معنی معین مفرد مفعول مولوی می میشود نا نام نه نیز نیست ولی ها های هر هم همه یا یک یکی