جامعهٔ تعزیه |
Common terms and phrases
آدمی آنان آنها آورد اجتماعی است که اش اگر اما امام امکان اند انسان او ای است ای که این جامعه این رو با باز باشد باید بدل بدون بلکه بود بوده به راستی به زبان به مثابه بی بیش پس پیش تا تاریخ تر تراژدی ترین تعزیتی توان جامعه ایرانی جامعه تعزیه جز جهان چرا که چشم چنان که چندان چنین چیز چیزی حال حتا حقیقت خشایارشا خواهد خود دارد دست دیگر دیگری دین ذهن راه رنج روی زندگی زیرا سر سیاسی شد شده است شوند شیعه طریق فرهنگ کار کرد کردن کرده کسی کنند که این که به که می کین توزی گذشته گری گونه ای ما مرگ مقام ممکن می تواند می دهد می شود می کند میان نظر نمایش تعزیه نمی نه نه تنها نیچه نیروی نیز نیست وجود وضع ها های هر هرگز هم همان همچنان همچون همه همین هیچ یا یابد یعنی یک یونانی