كلاهي از گيسوي من: مجموعه داستانانتشارات برگ،, 1989 - 119 pages |
From inside the book
Results 1-3 of 32
Page 28
... حالا که شکل پسرام همه خیال میکنن پسرم و نـمـی آن خواستگاریم میرن خواستگاری کبری که دلش شوور می خواد و میگه عمله هم که بیاد خواستگاریم ، قبول میکنم . » بذار بابات بیاد ، من میدونم با تو . » حالا که من هم ، پسرتم پس چرا باز فرق میذاری و ...
... حالا که شکل پسرام همه خیال میکنن پسرم و نـمـی آن خواستگاریم میرن خواستگاری کبری که دلش شوور می خواد و میگه عمله هم که بیاد خواستگاریم ، قبول میکنم . » بذار بابات بیاد ، من میدونم با تو . » حالا که من هم ، پسرتم پس چرا باز فرق میذاری و ...
Page 29
... حالا که پسرم ، باید سینه هامو فشار بدم برن تو . دیگه می خوامشون چیکار ؟ » خفه شو ، حیا کن دختر جلو بچه . » پس اگه میخوای مث پسرا بی تربیت نباشم ، زودباش برو از خانوم بهرامی موهامو پس بگیر و بیار بچسبون به سرم که نه خودم خیال کنم پسرم نه ...
... حالا که پسرم ، باید سینه هامو فشار بدم برن تو . دیگه می خوامشون چیکار ؟ » خفه شو ، حیا کن دختر جلو بچه . » پس اگه میخوای مث پسرا بی تربیت نباشم ، زودباش برو از خانوم بهرامی موهامو پس بگیر و بیار بچسبون به سرم که نه خودم خیال کنم پسرم نه ...
Page 48
... حالا درجه هم که بگیریم ، مسئولیت یه ستون سرباز می افته رو دوشمون . میرزایی گفت : « بد که نیس . » قاسمی گفت : « مرد حسابی ، فردا درجه که گرفتی میشی لله سربازا . مثل حالا نیس که فقط مسئول کارای خودت باشی . » میرزایی گفت : « من فکر حقوقشم ...
... حالا درجه هم که بگیریم ، مسئولیت یه ستون سرباز می افته رو دوشمون . میرزایی گفت : « بد که نیس . » قاسمی گفت : « مرد حسابی ، فردا درجه که گرفتی میشی لله سربازا . مثل حالا نیس که فقط مسئول کارای خودت باشی . » میرزایی گفت : « من فکر حقوقشم ...
Common terms and phrases
آب آره آقا آمد آینه اتاق اخمو است اسماعیلی اش اگر اگه اما انار انگار او اون ای این که با بابا باز بازی بالا باید بچه ها بده بعد بود به بهرامی بی بیا بیرون بیشتر پدر گفت پس پول پیش تا تمنایی تو جا جلو جون چرا چشم چقدر چند چیزی حالا حرف حسن خانم خب خجسته خدا خنده خندیدند خواب خود خودش خونه خیلی داد دارد داره داری داشت درگز دست دستش دو دور دیگر دیگه دیم راه رحمانی رفت رو زد زیر سر سرش سلانه شد شده صدای طرف طور عذرا عذرا گفت فقط قاسمی گفت کرد کردم کرده کردی کشید کم کن کند کنم کوتاه کی کیف گذاشت گرفت گریه گفتم گلاب لبخند زد ما مادر گفت مثل می خوای میرزایی گفت میکرد میکنم نگاه نگاه کرد نمی نه نیس نیست وقت وقتی هاش هام های هر هم همان همه همین یا یک یکی یه