Khayrāt-i ḥisān ... |
Common terms and phrases
ابن ابو ابوا احمد است که اسلام اسم اسمعیل اشعار اگر الا الدوله الدين السلطنه الله خان الملك ام اما امام امر امیر ان انا اند انها او اور اول ايضا این با باشد بد بعد بعضی بن بنا بنت بند بود بوده بوده است به بے پر تا تو جعفر جناب چون چهار حاجی حال حسن حسین حضرت خانه خود داد داده دار داشت داشتند داشته دختر دو نفر دولت دیگر رئیس روز زن سال سر سرتیپ سلطان سید شد شده شعر شما شهر صاحب عبد عبد الله عثمان عرب علم على علیخان عليه عمر غلام فراش نفر فوج کا کار كان کر کرد کرده کو کہ کے گفت گفته لا ما محمد مرحوم مرزا مشار اليها مشهور مصر معروف می میباشد ميرزا میرزا محمد نا نام نایب نزد نظام نفر نمود نموده نواب نے نیز ولا ولد ها هر هزار هم هند ہے یا یکی