حاجى آقامؤسسه انتشارات ءمىر کبىر،, 1956 - 142 pages |
From inside the book
Results 1-3 of 47
Page 22
... شما هنوز حرکت نکردی ؟ قربان ! منتظر باشپرت و سفارشنامه هستم . باشپرت و همه کارها حاضر شده ، همانطوریکه گفتم دو طاقه فرش را با مشخصاتی که دادم هفته پیش به آدرس سفارت ایران در بغداد فرستادم . شما همین الآن میری پیش دوست علی باشپرت و ...
... شما هنوز حرکت نکردی ؟ قربان ! منتظر باشپرت و سفارشنامه هستم . باشپرت و همه کارها حاضر شده ، همانطوریکه گفتم دو طاقه فرش را با مشخصاتی که دادم هفته پیش به آدرس سفارت ایران در بغداد فرستادم . شما همین الآن میری پیش دوست علی باشپرت و ...
Page 114
... شما شعر میخواهید از عهده بنده خارجست شکسته نفسی میفرمائید : برای شما کاری نداره . من خیلی از شعرای معاصر را میشناسم ، اگر لب تر کرده بودم حالا سر و دست میشکستند . اما از تعریف مائی که از مقام ادبی شما شنیدم و میدانستم آدم گوشه نشین و ...
... شما شعر میخواهید از عهده بنده خارجست شکسته نفسی میفرمائید : برای شما کاری نداره . من خیلی از شعرای معاصر را میشناسم ، اگر لب تر کرده بودم حالا سر و دست میشکستند . اما از تعریف مائی که از مقام ادبی شما شنیدم و میدانستم آدم گوشه نشین و ...
Page 130
... شما بفرستند اما باصرار و با مسؤليت من با فرستادن شما موافقت شد . ممکنه در آنجا با آخوندهای دیگری بر بخورید که از عراق و بین النهرین آمدند ، حساب آنها جداست و موضوع رقابت در میان نیست . باید با آنها صمیمانه همکاری بکنید ، چون مقامات ...
... شما بفرستند اما باصرار و با مسؤليت من با فرستادن شما موافقت شد . ممکنه در آنجا با آخوندهای دیگری بر بخورید که از عراق و بین النهرین آمدند ، حساب آنها جداست و موضوع رقابت در میان نیست . باید با آنها صمیمانه همکاری بکنید ، چون مقامات ...
Other editions - View all
Common terms and phrases
آب آدم آقای آمد آنوقت آنها است اش اگر البته ام اما امروز اند او اوخ اوف اول ای ایران این اینجا اینکه اینها با باز باشه باید باین بچه بدست بعد بکنم بکنه بلبل بلند بله بمن بنده بود که بودم بودند به بهتر بی پس پشت پول پیش تا تمام تو توی تهران جلو چاهک چرا چشم چند چون چیزی حاجی آقا حالا حساب خانه خدا خوب خود خودتان خودش خودم خونه خیزران خیلی داد دارم داشت دب اکبر درست دست دنیا دو دوام الوزاره دیگر راه رضاخان رضاشاه رفت رو روز روی زندگی زیر سر سرش شاه شد شده شده بود شما فردا فقط قربان کار کرد کردم کردند کرده کسی کشید کلاه گرفت گرفته گفت ما مثل مراد مردم می میان میدانید میزد میشد میشه میکرد میکنم میکنند میکنه میگفت نه نیست وارد ها های هر هزار هم همه همیشه همین هیچ یا يك یکی