Dalqakʹhā-yi mashhūr-i darbārī va maskharahhā-yi dawrahgard: az zamānhā-yi dūr tā avākhir-i ʻahd-i Qājār |
What people are saying - Write a review
We haven't found any reviews in the usual places.
Other editions - View all
Common terms and phrases
آمد آمده آنجا آنکه آنها آورد ابونواس است که اصفهان افتاد اگر السلطان اند او اول ایران این اینکه با بار باز بازی باشد باو باید بسیار بعد بلند بود که بودند بوده به بی پادشاه پرسید پس پیش تا تریبوله تمام تو جواب جوحی چند چنین چون حاج حاضر حال حرف خان خانه خلیفه خنده خود خیلی داد دارد داشت دربار درباریان دست دسته دلقات دلقلث دو دور دوره دیگر راه رفت روز روزی روی زد سال سر سلطان شد شده شراب شغال شما شوخی شود شهر شیخ شیپور صدای طلحلث ظل السلطان عبید زاکانی عنایت فراموشخانه فرانسه کار کتاب کردند کرده کریم کسی کند کنند گرد گرفت گفت لوطی ما مجلس محمد مرا مرد مردم مسخره معروف مورد می کرد میرزا ناصرالدین شاه ناصرالدین شاه قاجار نام نایب نمود نمی نه نیز نیست وقتی ولی ها هارون الرشید های هر هزل هم همه یا یالث یکی یوزباشی