فرهنگ زرقان: واژه نامۀ لهجۀ فارسى مردم زرقان فارس |
Common terms and phrases
آب آدم آنها اثر است که استفاده اند انسان انگور او ای است ای که این واژه باز باشد بچه بسیار بود بوده است به صورت به کار می به معنی به همین بی بیشتر پا پارچه پر پس پشت پوست پهلوی پی پیش تا تر تو جگن چاه چش چشم چند چوب چیزی حرف خانه خر خود خوردن دادن دارای دارد دانه درخت دست دم دو دیگر راه رفتن رنگ رو روز روی زبان زدن زمین زنان زیاد زیر سر سنگ سیاه شبیه شدن شده است شکل ضرب المثل عبارت فرهنگ زرقان قرار کار می رود کاری کردن کرده کسی که کله کم کنایه کند کوتاه کوچک کوه که به گاو گرفتن گفته می شود گل گندم گونه لری مانند مثال ۲ مردم مورد میکنند میگویند نام نان نمی نوعی نیز نیست ها های هر هم به هم چنین هم گفته می هنگام هنگامی که یا یعنی یک یکی